حال و هوای خانه ها

 

قبل از اینکه در بخش پیش فروش مشغول به کار شوم،

در بخش رهن و اجاره و پس از آن فروش واحدهای آماده و مستغلات کار می کردم.

در آن ایام بخشی از کار، عجیب به دل مشغولی آن روزهایم بدل شده بود.

وقتی از خانه ها بازدید می کردم. مخصوصا خانه های خالی، خانه هایی که روزگاری شاهد جنب و جوش های کودکان، زمزمه های شاد و گاه غمگین زوج های جوان و بگو بخندهای اعضای خانواده های بزرگ بودند.

دیوارهایی که در برابر دیدگان غمگین مادر تنهای خانواده صامت ایستاده بودند و سقف هایی که تنها زمانی به چشم می آمدند که مرد خانه خسته و پس از یک روز کار طاقت فرسا دراز کشیده و چشم به سقف می دوخت.

هر خانه حال و هوای و بوی مخصوص به خود را دارد.

وقتی قدم در یک خانه می گذاری تمام آنچه در آن خانه گذشته است را احساس می کنی.

خانه های خالی سرشار از حرف های ناگفته اند.

خانه هایی هستند که تا درشان باز می شود و آفتاب را می بینی که کف لخت خانه پهن شده است پر از حس خوب می شوی،

این خانه ها همان فایل هایی هستند که روی دست نمی مانند و روی هوا می برندشان.

خانه هایی هم هستند که انگار همیشه ی خدا در سایه اند.

در اینطور خانه ها همیشه مهتابی روشن است و از دیوارها و چارچوب ها غم و غصه می بارد.

این خانه ها همان فایل هایی هستند که مشاور را خسته می کنند. انگار طلسم شده اند. فروش نمی روند که نمی روند.

سرانجام کارم در بخش رهن و اجاره و پس از آن بخش فروش با تمام تجربه های تلخ و شیرینی که داشت به اتمام رسید

و من به بخش پیشفروش آمدم.

تصورش را هم نمی کردم که کار در بخش پیشفروش نگاهی چنین شگفت و زیبا را به من ببخشد.

در بخش پیشفروش، بازدید به آن معنا که در بخش های قبلی بود، وجود نداشت

و گمانم این بود که آن بخش زیبای بازدیدها تمام شده است.

اما، تجربه ای که در اولین بازدید بخش پیشفروش داشتم باورنکردنی بود.

جلوی ساختمانی ایستادم که اطرافش خاک و بیابان بود.

از آن ساختمان تنها اسکلت فلزی اش نصب شده و کارگران مشغول کار بودند.

نزدیک تر که شدم جز بوی مصالح ساختمانی و گچ و خاک هیچ چیز نبود.

مثل کاغذ سفیدی که هنوز نقشی روی آن نیفتاده است. بجز حس بکر و تازه بودن، هیچ احساسی نداشتم.

از آن روز به بعد در بخش پیشفروش ماندنی شدم.

ماندم که یاری کنم کسانی را که به دنبال سقفی تازه هستند تا طرحی نو دراندازند

و بر لوح سپید قلب و خانه شان امواج و احساساتی خوب نقش کنند.

و من در این کار آموختم که حواسم به حال و هوای خانه ام باشد.

حال و هوای خانه ام که خوب باشد، حال دلم نیز خوب است!

 

نگارنده؛ بزرگمهر کیانی